امروزحوالی ساعت سه رسیدم خونه. ازراه پله که می رفتم بالا متوجه شدم جینجال مهمون داره . هم چند جفت کفش زنونه دم درش بود هم صدای خنده های بلندی شنیده می شد. خیلی با احتیاط رد شدم که صدای پامو نشنوه . هنوز ازپاگرد رد نشده درو باز کرد و گفت فکر کردی نمیدونم کی میای و کی میری.!؟ همه ی آمارتو دارم دختر. الکی ادای بچه مثبتا رو در نیار. گفتم گشنمه جینجال . دست از سرم بردار. میخوام برم یه کوفتی بپزم بخورم. گفت نمیخواد هیچ کوفتی بپزی . من کوفتی رو که پخته بودم یکمش مونده بیا تا بهت بدم کوفت کنی . گفتم کوفتی رو که تو پخته باشی دیگه معلومه چه کوفتیه که جیغ بنفشی کشید و کوله مو از رو دوشم برداشت با کوله و کفش منو کشید تو.
با خنده گفتم کی جرات کرده طلسمت کنه جینجال ؟! جیغ بنفشی کشید و گفت منو که کسی جرات نمیکنه طلسم کنه بیچاره . آوردمشون باهات صحبت کنیم چون آشنا زیاد داری یه دقیقه ببریمشون طلسم شهرداری رو بشکونیم. با تعجب گفتم طلسم شهرداری !؟ گفت آره دیگه با چشای کورت نمیبینی مگه هر کی شهردار میشه یا فرار میکنه یا ورش میدارن. تا به زربانو گفتم ،( یهو خانوم تپله ی وسط پذیرایی یه عشوه ای اومد به نشانه ی این که زربانو منم ) زربانو گفت شهرداری رو طلسم کردن باید منو ببری اونجا باطلش کنم.
حالا بیا ناهارتو بخورببین به کی میتونی زنگ بزنی . با زیرکی گفتم حالا گیریم رفتیم باطلش کرد ، دستمزدش چه قدره ؟ یهو زربانو پرید وسط حرف مون وبا لهجه ی جنوبیش گفت با داستانی که خانم جینجال برام تعریف کرد خرج تون میره بالا. گفتم مثلا چه قدر؟
گفت ما که نقدی کار نمی کنیم . گفتم پس چی ؟ گفت فقط ملک می گیریم . گفتم وا چه ملکی که گفت نصف پیاده راه رو اگه بزنین به نام من درستش می کنم . گفتم مگه تو میدونی پیاده راه کجاست . گفت کجای کاری دخترجون ! همه ی مردم این شهرومن طلسم کردم تا به اعضای شورایی که الان هستن رای بدن تازه اگه امیرحسینم می اومد پیشم کاری می کردم که نتونن ورش دارن
واقعا دلت خوشه که خبرنگاری…