اختصاصی کافه پستچی – دیشب معجزه وقتی داشت می رفت خونه پاش رفت تو یه چاله و پیچ خورد. در حالی که با صدای بلند ناله می کرد می گفت ایهالناس به دادم برسید . خدا لعنت کنه هر کی این چاله رو کنده پر نکرده . مردم یکی یکی دورش جمع شدند و می […]
اختصاصی کافه پستچی – معجزه ی هزاره ی چهارم امروز صبح وقتی از خواب بیدار شد ، بدون این که دست و صورتشو بشوره راه افتاد سمت نونوایی . نونوایی مثل همیشه شلوغ بود و او هم به رسم عادت رفت رو به روی شاطر وایساد و گفت : شاطر یه خشخاشی بده برم دیرم […]